حباب
همه چی توقشنگترین لحظه از بین میره.درست مثل یه حباب. . .حباب
همه چی توقشنگترین لحظه از بین میره.درست مثل یه حباب. . .کاری به کار عشق ندارم!
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیزی و هر کسی را
که دوستتر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ میکند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
کاری به کار من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته میگذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
سلام
خیلی غمگین بود ولی در کل زیبا بود
نمیدونم چرا وقتی به آینده امید وارم این سبک شعر ها به دلم نمیشینه ولی وقتی ناراحنتم بر عکس خوشم میاد
سلام
عشق با ما کار داره ما که باهاش کاری نداریم
خوبی مرسده جان؟
با افتخار لینک شدی
نه بابا امر خیر واسه خودم که نبود
دو تا عاشق و معشوق قدیمی که دیگه یادشون رفته بود عاشقن!
ولی دیروز یه اتفاق خوبی افتاد و دوباره عشقشون جون گرفت
آخه میدونی چیه
عشق و عاشقی یه طرف ولی اینکه اونو حفظ کنی خیلی مهم و سخت تره
خلاصه اینکه امیدوارم اگه عاشق شدی به بهترین نحوه مراقب و محافظش باشی
خوشحالم از آشناییت
درود بر شما ، ... دوست من ! روزگار همین است ! کاریش هم نمیشه کرد ! باید تحمل کرد! پاینده باشی آذرکده
سلام مرسده عزیز !
خیلی شعری که نوشتی، قشنگه. ممنون که به وبلاگم اومده بودی و عذرخواهم که مدتی نبودم تا پاسخ بدم.
سلام مرسده جان
خوبی؟
کجایی دختر؟
دیگه نمیای و نمینویسی؟
دلمون واست تنگ شده بود
سلام عزیز ببخشید دیر بهت سر زدم
منم دیگه خیلی وقته با عشق کاری ندارم حالم ازش بهم میخوره چون یه چیز پوچ بیشتر نیس همه دروغ میگن بهم جلو روت دوست دارن ولی پشت سرت وااااای چه کارا میکنن
سلام عزیزم .
اگر تو کاری باهاش نداشته باشی او خودش تو را پیدا میکند .
پس بهتره آزادش بزاری تا راه درستش را پیدا کنه
اما "عشق" گاهی با تو کار دارد
با اینکه میفهمد خودت را به مردن زده ای.....
خداییش این سروده ات معرکه است
بیست بار خواندمش
همشونو من نگفتم متاسفانه
ولی خوشحالم که لذت بردین