پس
زندگی همین قدر بود ؟
انگشت اشاره ای به دوردست ؟
برفی که سال ها
بیاید و ننشیند ؟
و عمر
که هر شب از دری مخفی می آید
با چاقویی کند
...
ماه
شاهد این تاریکی ست
و ماه
دهان زنی زیباست
که در چهارده شب
حرفش را کامل می کند
و ماهی سیاه کوچولو
که روزی از مویرگ های انگشتانم
راه افتاده بود
حالا در شقیقه هایم می چرخد
در من صدای تبر می آید.
آه ، انارهای سیاه نخوردنی بر
شاخه های کاج
وقتی که چارفصل به دورم می
رقصیدند
رفتارتان چقدر شبیهم بود
در من فریادهای درختی ست
خسته از میوه های تکراری
من ماهی خسته از آبم
تن می دهم به تو
تور عروسی غمگین
تن می دهم
به علامت سوال بزرگی
که در دهانم گیر کرده است.
پس روزهایمان همین قدر بود؟
و زندگی آنقدر کوچک شد
تا در چاله ای که بارها از آن
پریده بودیم
افتادیم. . .
گروس عبدالملکیان
همه چی بستگی به میدان دید خود انسان داره.

اگه بخوای کم ببینی زندگی هم همینقدر بیشتر نمیشه، ولی اگه دید رو گسترش بدی اونقوت زندگی رو میتونی ببینی.
راستی
سال نوت مبارک
خیلی وقت بود آپ نکرده بودیا
salaaam
are kheily vaght bud
har kar kardim in did taghir nakard k nakard
سلام
آپم
با یه سوال
در ضمن این شعر عبدالملکیان کم نظیر است
سلام مرسده جونم
سال نو مبارک
عزیزم امیدوارم تو این سال شادتر بنویسی
say mkonam
sal no toam mobarak golam
اگه دوست داری واقعا دیدت عوض بشه باید اول از خدا شاکر چیزهایی باشی که الان داری.
اینو نگاه کن:
http://up.vatandownload.com/images/2645so6ua0399aj3lj.jpg
اینارو خانوم راندا برن گفتن.
mehrdad jan shomam mgofti ma ghabul dashtim
bazo vaghta nmishe engar hichio avaz kard
dast adam nist
merci az lotfet dustam
از ۱۳ فروردین تا حالا
انهم نه از خودت از گروس عبد...
بیا دیگه بابا..........
dastam b neveshtan nmire
khodamam hamash garos mkhonam aah mkesham
سلام
آپم
چه میکنه این گرووس
من که قهرم
قهر چرا؟؟؟؟
باشه
آپ میکنم!!!!!!!!!!!!!!
سلامی دوباره
سلام ممنون از حضورتون